بعضیا خیلی بی معرفتن...
آدم ها رو عاشق خود میکنن اما،،،
خودشون هیچوقت عاشق نمیشن!!!
...بعضیا...
شبیه تو اند!!!
alone girl
بعضیا خیلی بی معرفتن...
آدم ها رو عاشق خود میکنن اما،،،
خودشون هیچوقت عاشق نمیشن!!!
...بعضیا...
شبیه تو اند!!!
باتمام مداد رنگی های دنیا
به هر زبانی که بدانی یا ندانی
خالی از هرتشبیه و استعاره و ایهام
تنها یک جمله برایت خواهم نوشت
دوستت دارم خاص ترین مخاطب خاص دنیا
دلم برای تـ ــ ـو بیشتر از خودم می سوزد!!!
فکر میکنی...
کــ ــ ــ ــســ ـ ــ یــ ـــ ـ ــ
به اندازه مــــــــــــــنـــــــــــ
دوستت خواهد داشت؟؟؟
این روزها
تـ ـــ ـ ـلــ ــ ـخــ ــ ــ
میگذرد!!
دستم مــ ـ یــ ــ لــ ــرزد از توصیفش...
همین بس که:
نفس کشیدنم در این مرگ تدریجی،،،
مثل خــــودکــــــشـــــی است
با
تــ ــ ـیــ ــغ کــــــــــــــــــنــــــد!!!
مَن هَمینَم
نَه چشمآטּ آبــﮯ دارَم
نه کفشهآﮮ پآشنِه بُلنَد, هَمیشِه کَتآنـﮯ مـﮯ پوشَم
روی چَمَن هآ غَلت میزَنَم
عِشوه ریختَن رآ خوب یادَم نَداده اَند
وَقتـﮯ اَز کِنارَم رَد میشوﮮ, بوﮮ اُدکُلنَم مَستت نمیکُند
نگرآטּ پآک شدטּ رُژ لَب و ریملَم نیستَم لآک نآخن هآیم اَز هزآر مترﮮ داد نمیزَند
گآهـﮯ اَز فَرط غُصّه بلنَد دآد میزَنم
خدآیَم رآ بآ تَمآم دُنیآ عَوض نمیکُنم
وبَعضـﮯ آدم هآﮮ اَطرافَم رآ هَم بآ تَمآم دُنیآ عَوض نمیکُنم
شَبهآ پآیه پَرسه زَدن دَر خیآبآטּ و مهمآنـﮯ نیستَم
بَلد نیستَم تآ صُبح پآﮮ گوشـﮯ پِچ پِچ کُنم
وَ بگویَم دوستَت دآرَم وقتـﮯ حتـﮯ, به تِعدآد حروف دوستَت دآرَم هَم ، دوستَت ندآرَم!!!
وَلـﮯ اَگر بگویَم دوستَت دآرَم , دوست دآشتَنم حَد ومَرزﮮ ندآرَد
مَن خآلِصآنه هَمینَم!
هی فلانی...
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم هرجا که دلت میخواهد بــ ـ ــ ــرو فقط،،،
آرزو می کنم:
وقتی دوباره هوای من به سرت زد آنقدر آسمان دلت بگیرد که
با هــ ـ ــ ـزار شــ ـ ـــ ـ ــب گریه چشمانت باز هم آرام نــ ــ ــ ـگیری
و اما مــ ـ ـ ــ ـنــ ـ ـ ــ
بر نمی گردم که هیچ
عطر تنم راهم از کوچه های پشت سرم جمع می کنم
که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی با خاطراتم قدم بزنی....
بیـــا “خــّر” هـــایـتــ را بگیـــر
دیگـــر تـــوانــ عبــور دادن آن هـــا را از پــُل نــدارمـ
وقتــی مــی دانـــمـ کــه در آخـــر مثــل همیشــه خــواهــی گفــتــ
“مـــا بــه درد هــم نمــی خــوریــمـ” . . .
به دلتنگی هایمـــ دست نزن
می شكند بغضــمـــــ یك وقت !!
آنگاه غرقـــــ می شوی
در سیلابـــــ اشكهایی كه
بهانه ی روانــــــ شدنش هستی !! . . .
مــــن همــ ـا نــم ....
خـــوبـــ تمــــاشا کن ... !
دختـــرے کـہ براے دوبــاره داشتــنــتـ ... تمــامـــ شبـــ ـ را بيــدار مــی ماند ... :(
و با تـ ـویــے کـ نيـــستی حرف می زند ...
دختــرے کـہ ... دستــهايــش را در ـهـــم گــره مـی کند و زانــو ميــزند لبــہِ تختــش و چشمــانش را مــی بندد ...
و تنــــهـا آرزویـــش را براے ـهـــزارميـــن بـــــار بـہ خــــــدا يـــاد آور مـــی شود ...
! خـــــــــــــــدا ـهم مثــل هميـــشهـ لبــــخند می زند از ايـــن کـ «تـ ُــــــــ ـو »آرزوے هميشگی مــــــن بودے . .!
لطفا مرد باش !
زَمـيــن بـِـه مَـرد بــودَنـَـت نــيــآز دآرِه ، مــَـردونــِـه حـَـرفـــ بــِـزَن ...
مـَـردونــِـه بــِـخـَـنــد ....
مــَـردونــِـه عــِـشـــق بــِـوَرز . مــَــردونــِه گــِـريــِه کــُن ، مــَـردونــِـه بــِـبــَخــش ...
مـَـرد بـآش ، نـَـه فــَـقــَط بــآجـِـســمـِـت ، بــآنـِـگــآهــِـت ، بــآ اِحــســآســِـت ، بــآ آغــوشــِـت مــَـردبـــآش وَ هــيــچـــوَقـــت نــآمــَـردي نـَـکــُـن...
مـَـخــصـوصــآ بـَـرآي کـَســي کـِـه بـِـه مـَـردونـِـگـيـت تـِـکـيـِـه کـَـردِه وَ بــآوَرِت کـَـردِه مـــــَــــرد بــــآشــــــــ ـ ـ ـ
ایـ ـטּ هَمـہ اومَـבی و رفتـے...
رَفتـ ــے ... رَفتـ ـے ...
رَفتـ ـے بہ ڪُجآ رسیـ ـבی؟
این رَفتـ ـنـآ تَجـربـہ نیستـ ــ...
حِــ ـمآقتـہ...
امـا مَـטּ مونـבمـو رَفتنــ ــتـ رو تَمآشـآ ڪَرבمـ
تآ بفهمـ ـے ایستآבטּِ بـآ نـِ ــفرَتـــ
بهتـ ـر از رَفتـטּِ بآ حَسـ ــرتہ
به ســرنوشــت بگـــویید
اسباب بازی هایت بی جـان نیستند
آدمـَـنـــد ...
مــــــــــــیـ شـــــكـــَـــنــنـــد
آرام تـــــر ...!
بعضــی وقتــها آدم از تــه دل می خواهــد... یکــ نفــر تکیــه گاهـــش باشــد ، حتی شده از جنس سنگ!!!
خوابید...
بدون شب بخیر...
شایدمی دانست بــ ــ ـیـ ــ ــ او...
هیچ ساعتی از زندگیم بخیر نیست...!
دلتنگ که باشی ،
آدم دیگری میشوی ؛
خشنتر.. عصبیتر..
کلافه تر و تلخ تر
و جالبتر اینکه ، با اطرافیان هم کاری نداری
همه اش را نگه میداری
و دقیقا سر کسی خالی میکنی ،
که دلـتنگ اش هستی .
پرسیدن:دوسش داری؟
گفتم:دنیــ ـ ــای منه...
پرسیدن:دوستت داره؟!
گفتم:تنها سوال منه...
نه چتر باخودش داشت،نه چمدان که عاشقش شدم!!!
ازکجا باید میدونستم که
مــ ــ ـسـ ــ ـافــ ـ ــ ـره.؟.!.؟
به سادگی رفت
نه اینکه دوستم نداشت...نه!
فهمید
خــــ ــــ یـــــــ ــــ لــــــ ـــ یــــ ــ ـ
دوسش دارم...
وقتی چشمـ ـانمــ را روی همــ می گذارمـــ
خوابـــ مـ ـرا نمی بــ ـرد
تــ ـو را می آورد !
از میانــ فرسنگــــ ها
فاصلـ ـ ـهـ
هیچ چیز بیشتر و بدتر از این ...
مغز استخوان آدمو نمی سوزونه که...
اطرافیانت بهت بگن:
اگه ... دوستت داشت نمیرفت...!!!
گاهی احساس آخرین بیسکویت باقی مانده در یک بسته رادارم!
تنها!شکسته!
وازهمه بدتر...
اوکه مرا می خواست دیگر ســـ ــ یــــ ر شده است...
روزهـــآیے ڪـﮧ مے ـدیــدَمــت نـَفـَســمـ میــگـــِرفــت حــآلــآ ڪـﮧ نـیـســتـے دِلــَمـ مے ــگــیرَد بـَـرگـَـرد ، تـَــحَـمُــل اولــے آسـآטּ تـَـر اســت ... !
كنار سيب و رازقي
نشسته عطر عاشقي
من از تبار خستگي
بي خبر از دلبستگي
عاشقم
ابر شدم صدا شدي
شاه شدم گدا شدي
شعر شدم قلم شدي
عشق شدم تو غم شدي
ليلاي من، درياي من
آسوده در روياي من
اين لحظه در هواي تو
گمشده در صداي تو
من عاشقم
مجنون تو
گمگشته در بارون تو
مجنون ليلي بي خبر
در كوچه هاي در به در
مست و پريشون و خراب
هر آرزو نقش بر آب
شايد كه روزي عاقبت
آروم بگيرد در دلت
كنار هر ستاره اي
نشسته ابر پاره اي
من از تبار سادگي
بي خبر از دلدادگي
عاشقم
ماه شدم ابر شدي
اشك شدم صبر شدي
برف شدم آب شدي
قصه شدم خواب شدي
ليلاي من درياي من
آسوده در روياي من
اين لحظه در هواي تو
گمشده در صداي تو
من عاشقم
مجنون تو
گمگشته در بارون تو
مجنون ليلي بي خبر
در كوچه هاي در به در
مست و پريشون و خراب
هر آرزو نقش بر آب
شايد كه روزي عاقبت
آروم بگيرد در دلت