كنار سيب و رازقي
نشسته عطر عاشقي
من از تبار خستگي
بي خبر از دلبستگي
عاشقم
ابر شدم صدا شدي
شاه شدم گدا شدي
شعر شدم قلم شدي
عشق شدم تو غم شدي
ليلاي من، درياي من
آسوده در روياي من
اين لحظه در هواي تو
گمشده در صداي تو
من عاشقم
مجنون تو
گمگشته در بارون تو
مجنون ليلي بي خبر
در كوچه هاي در به در
مست و پريشون و خراب
هر آرزو نقش بر آب
شايد كه روزي عاقبت
آروم بگيرد در دلت
كنار هر ستاره اي
نشسته ابر پاره اي
من از تبار سادگي
بي خبر از دلدادگي
عاشقم
ماه شدم ابر شدي
اشك شدم صبر شدي
برف شدم آب شدي
قصه شدم خواب شدي
ليلاي من درياي من
آسوده در روياي من
اين لحظه در هواي تو
گمشده در صداي تو
من عاشقم
مجنون تو
گمگشته در بارون تو
مجنون ليلي بي خبر
در كوچه هاي در به در
مست و پريشون و خراب
هر آرزو نقش بر آب
شايد كه روزي عاقبت
آروم بگيرد در دلت

همیشه اونی که توخیالته

بــــــــــــــــی

    خـــــیــــالــــتـــــه...!!!

دلــــــم می گیرد ...

وقتـــی می نویســـــم فقط برای تـــــــو

ولـــــی... 

همــــــه می خـــــــوانند 

الا تــــــو...

آرامتر سکوت کن...

صدای بی تفاوتی هایت ازارم میدهد

 در عجـــبـم !

رانـــنده نــیستـم ..

ولـــی ،

هــر کس بـه من مـی رسـد ..

مــسـافـــر اســـت !!!

ﻳﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﮐﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﻓﮑﺮﺵُ ﻧﻤﻴﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺯﻭﺩﻱ ﺑﻬﺶ ﺑﺮﺳم،،،

ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺳﻦ،،،ﺑﺸﻴﻨﻢُ ﮔﺎﻫﻲ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﻧﻔﺴﻬﺎﻱ ﻋﻤﻴﻖ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﮑﺸﻢ ...

ﻭﺍﺳﻪ ﮐﺸﻴﺪﻧﺸﻮﻥ ﺣﺎﻻ ﺯﻭﺩ ﺑﻮﺩ !!!!...

ﺧﻴﻠﻲ ﺯﻭﺩ...

آی مردم...

عاشقش نشـــــوید...!

به اندازه همه تان عاشقی کردم برایش...

بی وفا شده است!!!

شماره مشترک موردنظرخاموش می باشد

لطفا مجددا

                  بمیر...

درد دارد...

              سرت به سنگی بخورد،،،

که روزی به سینه ات میزدی...!

کاش...

داشتنت...

به راحتی دوست داشتنت

بود...!

آهای تو ! خودتو به اون راه نزن !

بعضی وقتا سکوت میکنی چون اینقدر رنجیدی که نمی خوای

 

 

برای بدست آوردن بعضی چیزها آنقدر تلاش میکنیم !

 

 

 

تو چه می فهمی از روزگارم،از دلتنگی ام...

 

گاهی به خدا التماس می کنم که خوابت را ببینم،می فهمی؟

مرابه ذهنت نه...

...به دلت بسپار...

من ازگم شدن درجاهای شلوغ،،،

می ترسم!!!

اوهم آدم است

اگر دوستت دارم هایم رانشنیده گرفت

غصه نمی خورم

اگر رفت،گریه نمیکنم

یک روز چشمهای یک نفرعاشقش میکند

یک روزمعنی کم محلی را میفهمد

یک روزشکستن رادرک میکند

آن روز میفهمد،،،آه هایی که کشیدم

از تهِ تهِ قلبم بوده!

میفهمد شکستن یک آدم

تاوان سنگینی دارد...

عشق فراموش کردن نیست ،بخشیدن است

گوش کردن نیست ، درک کردن است

دیدن نیست ، احساس کردن است

جا زدن و کنار کشیدن نیست صبر کردن و ادامه دادن است

حتی تنها  . . .

ارزان تر از آنچه که فکرش را بکنی بودی

اما برای من گران تمام شدی

سرمای نبودنت بدتر از

           سرمای زمستان است ...

                  به لرزه انداخته

چهار ستون دلم را...!

حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!

حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه

اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!

خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!

برمیگردم چـون

دلـتنـگـت مــی شــوم!!!

همیشــــ ـــ ـه از آمدن ِ نــ بر سر کلماتــــــ ـــ ـ مـی ترسیــدَم !

نـ داشتن ِ تو ...نـ بودن ِ تو ...

نـ ماندن ِ تو ...
.
.
.
.

کــاش اینبــار حداقل دل ِ واژه برایــــ ـــ ـم می سوختـــــ ـــ ـ

و خبــری مـی داد از

نـ رفتن ِ تـــو ..

موضوع انشاء:

               تابستان خودراچگونه گذراندید؟!؟

به نام خدا

بی او...